نویسا برای من نقطهی شروع دقیقی ندارد که بخواهم آن سال و ماه را به عنوان زمان آغازش ذکر کنم. نویسا مسیری بود که من آن را طی کرده و میکنم و زیاد در قیدوبند زمان خطیاش نیستم؛ بیشتر برای من حکم یک چرخهی زمانی تودرتو را دارد.
اگر بخواهم مختصر بگویم، من فرایند به اشتراکگذاری تجربههای نوشتن را از سال ۹۳ (بعد از فراغت از تحصیل در رشتهی ادبیات داستانی) به بعد در بین دوستان نزدیک و آشناهای توییتری آغاز کردم. آنهایی که به من اعتماد کردند تا حضوری و آنلاین دست هم را بگیریم و پا در مسیر نوشتن بگذاریم، درواقع کسانی بودند که نویسای الان را ساختند. آن سالها من تازه فهمیده بودم که در دانشگاه واقعاً چیز زیادی به ما یاد ندادهاند و خودم باید مثل تمام آنهایی که جلوتر از من ایستاده بودند و تحسینشان میکردم، دست به کار شوم و بخوانم و بنویسم. هنوزم قرارم با خودم همین است و دست از این جوریدن و کاویدن نکشیدهام. هیچ چیزی به اندازهی یادگیری و تجربههای نو نمیتواند حالم را جا بیاورد.
آدم کمالگرایی چون من خیلی دست و دلش به بنا کردن چیزی یا پذیرفتن مسئولیتهای بزرگ نمیرود مگر این که بداند میتواند به بهترین شکل از پس آن بربیاید؛ به خصوص وقتی بداند که چقدر نخوانده و ندانسته دارد. ولی خب به لطف دوستان و با پافشاری آنهایی که به روند انتقال تجربهها لطف داشتند، من اسمی برای این مسیر انتخاب کردم «نویسا» و صفحهای ساختم تا دوستان بیشتری پیدا کنم.
صفحهی اینستاگرامی نویسا حدوداً در شهریور ۹۸ برپا شد اما روند پستگذاری مشخص و نگارش استراتژی و برنامهی محتوایی آن چند ماه بعد شکل گرفت و کمکم نویسا هویت خودش را پیدا کرد. طوری که یکسال بعد از این فعالیتها من نه به نام خودم (فاطمه محمدبیگی) بلکه به اسم نویسا خوانده میشدم، خانمِ نویسا. این به نظرم زیباترین چیزی بود که میتوانست شکل بگیرد؛ این که هویت من پشت اسم نویسا محو شود و مسیر بیشتر از شخص به چشم بیاید.
نویسا با افتوخیزهای زندگی من و با وقفههای پیاپی ادامه پیدا کرد تا اول از همه به خودم و بعد به دیگران یادآور شوم که روایت کردن باارزشترین غنیمت زندگی ماست و نباید در تلخترین یا شادترین روزهای عمر، آن را از یاد ببریم.
نوشتن و نویسندگی برای من یک مسیر است و من خودم را مسافر آن میدانم و هر کسی را که بخواهد در این مسیر قدم بگذارد، در حد وسع همراهی میکنم. نوشتن و نویسندگی آغاز و پایان مشخصی ندارد، بیشتر یک میانهی پرمعنا و جذاب است که میتواند مدام ما را با چالشهای جذابی روبهرو کند تا خودمان، دیگران و جهان اطرافمان را بهتر بشناسیم.
بهتر است این معرفی را طولانیتر نکنم و نقطهی پایانی برایش بگذارم: من نویسام؛ یک انسان روایتگر و اهل مکتوب کردن کلمههایی که در ذهن سیالم غوطه میخورند و بیرون کشیدن و نگه داشتنشان بهغایت دشوار است… .