برچسب: سینما

دیدن در تاریکی؛ یادداشتی بر فیلم جستار بی‌آفتاب

«فکر می‌کنم همین خورشید دارد به جاهایی می‌تابد که آن‌جاها نیستم و دوست هم ندارم که باشم…» فرناندو پسوا   «بی‌آفتاب» مارکر مثل دیدن در تاریکی‌ست؛ وقتی که کورمال کورمال پیش می‌روی و هر چیزی می‌تواند شکلی تازه بگیرد و تو را به جای دیگری بکشاند. تو نمی‌دانی کجا داری می‌روی و خودت را سپرده‌ای […]

ادامه مطلب

نگاهم بر دوش یا ایستاده بر چشمانم؛ یادداشتی بر فیلم مردی با دوربین فیلمبرداری

چشم، دیدن، تماشا کردن… آنچه که می‌بینیم ما را می‌سازد یا آنچه که نمی‌بینیم؟… تماشا می‌شویم یا تماشا می‌کنیم؟… کدام سمت ایستاده‌ایم؟… سوژه یا ابژه؟… این سوراخ، این دریچه، این حفره، راهی برای ارتباط با دیگری یا راهی برای ارتباط با خود؟… لکان می‌گفت سوراخ‌هایمان ما را به هم وصل می‌کنند… از وقفی‌پور شنیدم من… […]

ادامه مطلب